یاری که در کارنامهاش چند فیلم تلویزیونی و مستند دارد، در گفتوگو با همشهری از ساختن سریال تازه خود میگوید.
- در آثار شما نوعی نگاه، دغدغه و ریشههای یکسان به چشم میخورد. در روزگاری که در حوزه مجموعهسازی هم نگاه تجاری به چشم میخورد، از تأکید به پرداختن به این نگاه بگویید.
من فضای دینی، اجتماعی و فضایی را که کودک در آن حضور داشته باشد، دوست دارم. تا به حال آثار پلیسی، اکشن و کمدیهای عجیب و غریب بسیاری به من سفارش داده شده اما چون ساختن آنها را بلد نیستم و نمیدانم، کار نمیکنم. دوست دارم کارهایی انجام بدهم که بتوانم خودم را در آنها پیدا کنم؛ داریوش یاری را در آنها ببینم. اینگونه خود را به دیگران نشان میدهم و آنها هر جایی را که سیاه است و دوست ندارند، به من میگویند. بیآنکه دنبال قضاوت مردم باشم همواره از دوستان خواستم دعا کنند خودم از زندگیام و خدا از خلق این بنده راضی باشد و البته رضایت من چیزی جز رضایت مردم نیست.
- منظورتان از اینکه دنبال قضاوت مردم نیستید چیست؟
یک «من» در وجود همه ما هست و از تصور دیگران درباره من برای ما ساخته شده است. از طرفی یک من وجود دارد که من واقعی ماست. اما گاهی من اولی یکباره به من من تبدیل میشود. تأییدطلبی را دوست داریم و مدام میخواهیم همه از ما تعریف کنند. اما فکر میکنم بهتر است چیزی را که هستیم پیدا کنیم تا آن چیزی باشیم که دیگران درباره ما فکر میکنند.
- این طرز فکر در پرداخت شخصیتهای سریال خانهای روی تپه هم دیده میشود. رسول نوجوانی است که بزرگتر از سنش بهنظر میرسد و حرفهای بزرگ میزند.
دوستی به من زنگ زده بود که سریال را دوست داشت اما معتقد بود گاهی به شعار میرسد و به سکانسی اشاره میکرد که رسول با شاهین (با بازی سیروس همتی) در رستوران نشسته و حرفهای گنده گنده میزند. از این زاویه میشود همهچیز را نقد کرد و بیرون ریخت. اما بهنظرم زمانی میتوان از شعار حرف زد که فرد فقط تئوری آن را به دیگران بگوید اما بعدها در سریال میبینیم خودش هم همینطور عمل میکند. اگر بخواهیم چنین دیدگاهی داشته باشیم که پیامبر خدا بزرگترین شعاردهنده است! اما چون افراد حرفهای او را در رفتارش هم به چشم میدیدند، او را دوست داشتند.
- نگاهی تازه که در سریال به پدیده جذب گردشگر شده از زبان این شخصیت بازگو میشود؛ آرزوی او برای داشتن یک دهکده گردشگری جهانی...
ما ایرانیها چیزهای بامزهای داریم که نباید از دستشان بدهیم. من سعی کردم به آرزوهای رسول اهمیت بدهم. زندگی زیبا در سبک ایرانی اسلامی، ساده و جذاب و دوستداشتنی است درحالیکه انتهای زندگی شهری بیهودگی است. در این سریال میبینید خانوادهای که زن خانه مجبور است کار کند و خواهر برای دانشگاه و جهیزیه پول لازم دارد، چطور با عزت زندگی میکنند. من تلاش کردم این سادگی را به تماشاگر نشان بدهم. زمان ساختن سریال هم میخواستم همهچیز ساده باشد و چیزی بیرون نزند. در عین حال گاهی میترسیدم مخاطبی که سریالهایی با میزانسنهای عجیب و غریب میبیند، بگوید این سریال خوب نیست و یاری کارگردانی بلد نبوده است!
- در عنوانبندی نام فریدون حسنپور بهعنوان طراح اولیه آمده که اکثرا آثارش را در همین فضا میسازد. شما علاقه نداشتید سریال را به جغرافیای دیگری ببرید؟
قرار بود سریال در رامسر تصویربرداری شود و فیلمنامه برای آنجا نوشته شده بود. این شهر بیشتر به فضای کوهستانی نزدیک است که خود حسنپور بهترین آثارش را آنجا ساخته است. من چند سالی است زندگی کوچکی در لاهیجان برای خودم ساختهام و در پسزمینه تصاویر روستا زندگی من هم دیده میشود! این است که دوست داشتم آنجا کار ضبط شود، چون آدمهایش را میشناختم و با یک درخواست، گاو فراهم میشد، با یک خواهش اسب میآوردند و با یک تمنا پیرمرد همسایه مقابل دوربین مینشست.
- گرچه سادگی فضای سریال به دل مخاطب مینشیند اما گاهی وقتها قصه کاملا قابل پیشبینی است. از اینکه مخاطب انتهای قصه را حدس بزند، نمیترسیدید؟
در همین قصه موضوعهایی بود که میشد هر کدام را در 90دقیقه روایت کرد اما ما باید تماشاگر را با زبانی از قصهگویی آشنا کنیم تا او اتفاقها را با منطقی که ما میگوییم، بپذیرد. هر فیلمی شرایط خودش را میخواهد که اگر آنها درست رعایت شده باشند، قصه باورپذیر میشود، اما اگر باورپذیری نباشد چند هزار تکنیک هم بهکار ببریم باز الکن هستیم. ویژگی مهم سریال ما نمایشی ساده از زندگی است. یک تعریف زیبا از فیلم این است؛ نمایش لحظههای زندگی با حذف لحظات کسالتبار. وقتی فیلمساز به این باور برسد گاهی نگران میشود نکند آن چیزی که فکر میکند کسالتبار است، برای مخاطب اینگونه نباشد و برعکس؟ بنابراین نباید قانون بگذاریم.